جدول جو
جدول جو

معنی ابن خالویه - جستجوی لغت در جدول جو

ابن خالویه
(اِ نُ یَ / لِ وَیْهْ)
ابوعبدالله حسین بن احمد بن خالویه. از علمای نحو و لغت و او از جماعتی چون ابوبکر بن انباری و ابوعمرو زاهد و ابوسعید سیرافی ادب فراگرفته است و مذهب کوفیان و بصریان را خلط میکرده و به حلب درخدمت بنی حمدان به سال 370 ه. ق. درگذشته است. از اوست: کتاب الاشتقاق. کتاب الجمل در نحو. کتاب اطرغش در لغت. کتاب القرأات. کتاب المبتدی. کتاب اعراب ثلاثین سوره من القرآن. کتاب المقصور والممدود. کتاب المذکر و المؤنث. کتاب الالفات. کتاب لیس. (ابن الندیم). و کتاب الال و کتاب العشرات و کتاب شرح مقصورۀ ابن درید را نیز بعض اصحاب رجال بدو نسبت کنند. او اصلاً از شهر همدان و شیعی مذهب بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ یَ / وَیْهْ)
ابویعقوب اسحاق بن ابی الحسن ابراهیم بن مخلد مروزی. ولادت 161 یا 162 یا 163 ه. ق. وفات 237 یا 238. محدث مشهور، اصلاً از مردم خراسان. او برای فراگرفتن حدیث و صحبت علما به بیشتر ممالک شرقی اسلامی سفر کرد، و با امام شافعی او را مباحثاتی است و در پاره ای مسائل برخلاف امام است. بخاری و مسلم و ترمدی صاحبان صحاح از او حدیث شنوده اند. ابن راهویه خود برای عبدالله بن طاهر امیر خراسان وجه شهرت خویش را چنین گفته است که ابراهیم پدر او در راه بزاده است و باین جهت مردم مرو او را راهویه گفتندی. ابن راهویه در آخر عمر درنیشابور مسکن گزید و همانجا درگذشت. (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ یَ / بِ وَیْهْ)
ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی. فقیه معروف شیعی. در مدینۀ قم فقه آموخت و هم بدانجا تجارت می ورزید. در سال 328 ه. ق. صحبت حسین بن روح را به بغداد دریافت. او را تصنیفات چند و بقول ابن الندیم دویست کتاب در فقه و حدیث بوده است. از آن جمله است کتاب شرایع و کتاب الرساله. صاحب مجمعالبحرین در مادۀ قرمط گوید علی بن بابویه را در مکه قرامطه شهید کردند و در بعض نسخ نجاشی آمده است که او در بغداد وفات کرد لکن هر دو قول درست نمینماید چه روضۀ او بقم و از دیرباز مزار شیعیان بوده است و او را سه فرزند آمد از کنیزکی دیلمی. وفات او329 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ یَ)
ابوبکر محمد بن احمد بن علی. فقیه شافعی از مردم فارس. سفری بنشابور رفته و مدتی در آنجا اقامت گزیده و سپس ببخارا شده و باز بفارس رجعت کرده و بدانجا متصدی منصب قضا گردیده است. او را در فقه شافعی اقوالی مخالف دیگر فقهای آن مذهب است. وفات او بنشابور به سال 362 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ یَ)
محمد بن دشمن زیار بن کاکویه، مکنی به ابوجعفر و ملقب به علأالدوله. او خالوزادۀ مجدالدولۀ دیلمی است و کاکو بدیلمی به معنی خالو باشد. در سال 398 ه. ق. از دست دیالمه حکومت اصفهان داشت و در 414 پس از خلع سمأالدوله همدان را بقلمرو حکومت خویش ضم ّ کرد و تا سال 443 فرزندان او بهمدان و اصفهان و نهاوند و یزد و نواحی آن ولایات فرمانروای مستقل بودند و سپس باطاعت سلاجقه درآمدند. علاءالدوله که ابوعلی بن سینا وزیر او بود و حکمت علائی را به نام او کرد پسر این محمد است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُیَ / لِ وَیْهْ)
ابوالقاسم جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه قمی بغدادی. محدث شیعی، شاگرد ابوجعفر کلینی و استاد مفید. در فهرست نجاشی نام مؤلّفات کثیرۀ او آمده، و از آن جمله است کامل الزیاره. وفات او به سال 368 ه. ق. در بغداد و مدفن او بکاظمین است. و گاه کنیت ابن قولویه بر پدر صاحب ترجمه محمد بن موسی اطلاق شود. او نیز محدث و تلمیذ سعد بن عبدالله اشعری و استاد کشی صاحب رجال است و تربت او بقم باشد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ خَ وَ)
بی گناه در امری. بری و بیزار از جرمی: انا من هذا الامر فالج بن خلاوه
لغت نامه دهخدا